وبلاگ گروهی بازاریابی بین الملل

مطالب بازاریابی , استراتژی و فروش در مقیاس جهانی

وبلاگ گروهی بازاریابی بین الملل

مطالب بازاریابی , استراتژی و فروش در مقیاس جهانی

آخرین نظر!!!

یک نظر جدید:  

 

اساتید ممکن است در نوع و روش تدریس با هم متفاوت باشند ولی در نمره دادن همه مثل هم هستند!!!   

  

 

با نظرات خود در آخرین مطلب من را یاری کنید؟

 

استاد عزیز:

گفتی غزل بگو چه بگویم مجال کو 

شیرین من برای غزل شور و حال کو 

 

  

هرگز زخود سوال نکردیم کیستیم؟            در کوچه های عمر به دنبال چیستیم؟ 

 

هرگز زخود سوال نکردیم درد چیست؟       تنها به وقت فاجعه قدری گریستیم 

 

هرگز به بحر نور نگشتیم آشنا                    هر چند در قلمرو خورشید زیستیم 

 

عمری دم از هویت مجهول خود زدیم          دیگر چه سان مقابل آینه ایستیم؟ 

 

جز صفر نیست حاصلمان جود اگر چه ما      شاگردهای مدرسه قرن بیستیم 

 

ای کاش در تلاطم دریای زندگی                   چون موج می شدیم   دریغا که نیستیم

 

نظرات 9 + ارسال نظر
یک دونده پنج‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:00 ب.ظ

گلایه های مابین دو دوست.
تو در تمام طول زندگی ات در حال نظر پراکنی هستی و نه نظریه. بین نظر و نظریه یک فرقهایی هست.
شیرین من اگر شور و حال میخواستی ایمیلیت رو هم چک می کردی و پاسخ ایمیل مرا میدادی.

اتاق بسته و دری که تکیه گاه می شود
زپشت پرده کوچه ای که راه راه می شود

کدام راه راه تو به سمت خانه من است
به هر کدام که می روم که اشتباه می شود!

مهدی پنج‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:33 ب.ظ

یعنی استاد قربانزاده بذارین بگم دمتون گرم

این احسان صفایی پارسال هم تو درس بازرگانی بین الملل همین طوری هی نظریه پراکنی میکرد آخر ترم نمرش رو دید.....((البته آقای صفایی پسر خوبی هستن))

البته در آخر خدا لعنت کنه لاولاک رو((که استاد داند و من دانم و دلم))

از اینکه با تو چه هستم کمی پریشانم
شبیه کهنه ترین اظطراب انسانم

برو که باز نگردی و گرنه خواهم کشت
تمام آنچه که دارم شبیه ایمانم

تمام قصه دریا قشنگ بود قبول!
ولی برو که بخوابد کمی بیابانم!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:15 ب.ظ

درست می گید اقای صفایی مثلا من از همه ی اساتیدم نمره باحال میگیرم چون همه جا خیلی باحال هستم.
البته با تشکر از استاد خوبم

ای قوم اگر سنگ ببندم شکمم را
حاشا که به نانی بفروشم قلمم را

فانوس شب در به دری های شما باد
این شعله که سوزانده ز سر تا قدمم را

بهزادمنش جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:05 ق.ظ

احسان جان هر نظریه ای یک علت دارد.حال بگو علت معلول تو چیست که این نظریه رو ارائه داده ای
علم با عشق مکمل میشود، هر که عاشق شد معلم می شود
((مشخص است هنوز عاشق نشده ای!!!))
قدر زر زرگر بداند ،قدر گوهر گوهری
پاینده باشی

من بی قرارم بی قرارم بی قرارم
زخمی عمیق در دلم از عشق دارم

هر شب به روی قلب سرخ دفتر خویش
با خون دل شرح غمم را می نگارم

مرجان سالاری جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ق.ظ

اشکال نداره آقای صفایی به پایان رسید این دفتر حکایت هم چنان باقی است
این ترم نشد ترم بعد البته پیشنهاد میکنم به قول استاد دلسوزمان ایمیلتونو حتما چک کنید.

مهدی جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:36 ب.ظ

استاد قربانزاده کجایی که ببینی چه شب شعری شده

آقای صفایی عوض این شعر و غزل ها میشستی درستو میخوندی بابا جان

امیدوارم ترم بعد بتونیجبران کنی در ضمن به نظر من اگه سر کلاس ساکت باشی به جون احسان نمرت بیشتر میشه
ولی کشته و مرده ی اون نظریاتتم ((میخوامت))

در آخر شکی نیست که پسر خوبی هستی

ریحانه صباغ طبسی جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:09 ب.ظ

چه شعر ها ی خوبی یاد دارید اقای صفایی
اگر درستون را هم این طوری یاددارید حقتون کمتر از بیست نیست.
البته استاد داند و شما دانید و خدا که درس را ...
موفق باشید

یک دونده شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:24 ق.ظ

حضی بردم تمام. از مکالمات همکلاسی های باحال عطار و مخصوص این مرد که اسمش احسان باصفاست.

مهدی شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:06 ب.ظ

احسان برو دیگه از خود برون آی که استاد تایید با صفا بودنت رو کرد.

استاد ما که همیشه میگیم آقای صایی پسر خوبی هستن ـاینم یه نمونش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد