زندگی یعنی: بازی با پنج توپ
فرض کنید زندگی همچون یک بازی است. قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید. جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشه ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد. اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد، کاملا شکسته و خرد می شوند.
آن چهار توپ شیشه ای عبارتند از خانواده، سلامتی، دوستان و روح خودتان و توپ لاستیکی همان کارتان است. در خلال ساعات رسمی روز، با کارائی وافر به کارتان مشغول شوید و بموقع محل کارتان را ترک کنید. برای خانواده و دوستانتان نیز وقت کافی بگذارید و استراحت کامل و درستی داشته باشید.
ارتباط این مفهوم از زنگی با یکی از مسائل بازاریابی جیست؟
در انتظار نظرهای سبزتان می نشینیم.
احسان من موافق نیستم همیشه کار رو میشه سپر بلا کرد _گاهی مکنه کار رو از دست بدی و این باعث بشه بقیه ارکان زندگیت از هم بپاشه
برعکس کار عنصر مهمی هستش در حال حاضر چون یه فرد داره از طریق کارش امرار معاش میکنه و وقتی میتونه زندگی خوبی داشته باشه که کار خوبی هم کنارش باشه
پس همیشه نمیشه کار رو توپ پلاستییک فرض کرد حتی اگه بنا رو بر این بگیریم این توپ پلاستیکی برمیگرده حداقل چندین سال طول میکشه که در این حین قطعا برای بازگرداندنش وقت و هزینه زیاد یکنین که این به خودی خود سلامت و خانواده و دوستاتون رو ازتون دور میکنه
اخسان جان شما ۲۵ سال سنته دست از بازی گوشی و توپ بازی بر نمیداری تاحالا چند بار توپ لاستیکی تو انداختی؟
امیدوارم باقی توپ های زندگیت رو حفظ کنی
اگه فرصت کردی یه گول کوچیک هم با ما بازی کن
حالا بعد از شوخی فکر میکنم منظور تو مشتری مداری است یعنی بعد از بازاریابی و فروش یک جنس مشتری رو رها نکنیم در اصطلاح خدمات پس از فروش به او بدهیم که حتی اگر جنس که از ما خریداری کرده مطلوبش نبود او را از دست نداده باشیم.و در دفعات بعدی به او محصول بهتری عرضه کنیم.((مشتری را راضی نگهداریم و تلاش بر حفظ آن داشته باشیم))
موفق باشی
سلام
می بخشید دو سه روزی فقط سر می زدم ولی فرصت ماندن نداشتم.
اول عذر خواهی می کنم چون من هم تصمیم دارم مثل دوستان اول مفهومی که ازش صحبت کردید را بیشتر بشناسم تا ببینم بعد به چه مساله بازاریابی که خودم هم معتقدم درهمه ی ابعاد زندگی مصادیقی براش هست می رسم. بانظر اقای بهزادمنش هم موافقم ولی انگار ایشون به یک توپ شیشه ای اشاره کردند حالا بقیه توپ ها کجا هستند؟
این که می گید کار تنها توپ لاستیکی است درست من را یاد این جمله می ندازه که نباید برای کار زندگی کنیم. ولی حرف اقای استاجی را هم می پذیرم با این دید که کار جوهر زندگی است. در واقع زندگی مرد چون از لحاظ روانشناسی منشا اعتماد به نفس و دلیل حس موفقیت دراقایوون توفیق شغلی اونهاست پس توپشون خیلی هم نمی تونه لاستیکی باشه. ولی در مورد خانم ها برعکس توپ های شیشه ای انها شکننده تر و توپ لاستیکی شون جنس بهتر با ارتعاش بیشتری داره. حالا اگر این دو در کنار هم باشند جامعه-محیط بازاریابی- می تونه تعادل واقعیتری داشته باشه (این یکی از دلایل نیاز به فعالیت خانم ها دراجتماع است )حالا اقایوون هم فرصت دارن هوای توپ های شیشه ای شون را بیشتر داشته باشند.
در مورد بازاریابی هم فکر می کنم باید نمونه ای را پیدا کرد که دران به این شکل تعادلی بین دو نوع توپ برقرار بشه یعنی توپ لاشتیکی یک طرف ترازو و توپ های شیشه ای طرف دیگر اینجا به مفهوم کار هم اهمیت شایسته تری داده شده.فضایی در محیط بازاریابی را باید در نظر داشت که علاوه بر داشتن دو نوع توپ متفاوف مساله اون هم با دو دیدگاه متفاوت ولی مکمل حل میشه.