وبلاگ گروهی بازاریابی بین الملل

مطالب بازاریابی , استراتژی و فروش در مقیاس جهانی

وبلاگ گروهی بازاریابی بین الملل

مطالب بازاریابی , استراتژی و فروش در مقیاس جهانی

آشپز باشی

اگرچه مخاطب اصلی و ظاهری فیلم خانواده ها هستند ولی از زاویه ای دیگر آشپزباشی نگاهی دارد به معضلی که ممکن است فردا برای افراد زیادی در جامعه ما رخ دهد و امروز ، آموزش در این زمینه برای جامعه ما ضروری به نظر می رسد و نکات اجتماعی و مدیریتی ذکر شده در این سریال جای بررسی دارد .


خلاصه داستان فیلم اینست که زن و شوهری با نقش مدیر و آشپز در حال اداره رستورانی بودند که به موفقیت های خوبی نیز رسیده بود و با پیش آمدن مشکلاتی ، این موفقیت به شکست تبدیل شد . 
اگرچه مخاطب اصلی و ظاهری فیلم خانواده ها هستند ولی از زاویه ای دیگر آشپزباشی نگاهی دارد به معضلی که ممکن است فردا برای افراد زیادی در جامعه ما رخ دهد و امروز ، آموزش در این زمینه برای جامعه ما ضروری به نظر می رسد . 
بعضی از مواردی را که در این فیلم به آنها اشاره شده است در زیر مرور می کنیم : 

نکات مثبت :
1. کسب و کار خانوادگی 
امروزه این نوع کسب و کار رواج بیشتری پیدا کرده است . لزوم کار کردن زوجین برای تامین مخارج سنگین خانواده ، تحصیلات ، توقع و توانایی های بیش از پیش خانم ها ، اعتماد به شریک مناسب و ... از جمله عواملی است که باعث رشد این نوع از کسب و کار و شراکت شده است . برای کسانی که به کار آزاد مشغولند ، این کسب و کار خیلی دور از ذهن نیست و پیش بینی ظهور این کسب و کار در آینده متصور است . 
2. افراد خوب در تیم ، عامل موفقیت
در رستوران موفقی که در حال رشد و پیشرفت بود ، حضور یک مدیر مدبر و رهبری توانا و یک آشپز ماهر به عنوان تیم اجرایی ، قابل مشاهده ، و موفقیت رستوران نیز قابل پیش بینی بود . 
3. تفویض درست مسئولیت ها
مدیر این رستوران به کار مدیریتش مسلط بود و آشپز نیز به کار آشپزیش تسلط کافی داشت . وقتی کاری به حیطه مدیریت رستوران مربوط بود ، نیازی به وقت گذاشتن آشپز و تیم اجرایی روی آن نبود و برای امور اجرایی آشپزخانه نیز مدیر، کار را به کاردانی سپرده بود که نیازی به دخالت و تصمیم گیری در امورش را نداشت .

نکات منفی : 
1. غرور ، بی ارزش دانستن کار بقیه افراد تیم و عدم قدردانی از آنها
مشکل از زمانی آغاز شد که موفقیت رستوران زبانزد شد و مدیر ، موفقیت را حاصل از مدیریت خوب خود عنوان نمود ، بی آنکه اشاره ای به آشپزباشی و تیم اجرایی قوی و کارآمدش بکند . از طرف دیگر ، آشپزباشی نیز موفقیت رستوران را فقط حاصل غذاهای خوبی می دانست که در آشپزخانه پخته می شد. غرور ایجاد شده برای افراد تیم باعث شده بود که هر شخص موفقیت تیم را حاصل تلاش خود بداند و هر دو طرف نقش خود را پر رنگ تر و اساسی تر از دیگری ببینند .
2. نبودن در جای اصلی خویش
بعد از جدایی همکاران از یکدیگر ، مدیر قبلی رستوران مجبور شد آشپزی حرفه ای برای رستورانش انتخاب کند که بتواند جای خالی سرآشپز حرفه ای قبلی را بگیرد . از طرفی آشپزباشی نیز مجبور شد وارد مقولات مدیریتی ای شود که تاکنون تجربه آنها را نداشته و هیچ تخصصی غیر از فریاد کشیدن و دستور دادن در آن ندارد !
3. دخالت دیگران ، دو به هم زنی ها و خرابکاری ها
وجود شخصی بعنوان صفدر ( هومن ) و همسرش که با مقاصد پلید شخصی سعی در به هم زدن روابط خانوادگی و تجاری و استفاده از توانایی های آشپزباشی به نفع خودشان دارند ، یادآور وجود رقبایی است که از روی ضعف و ناتوانی و از راه های ناجوانمردانه سعی در خراب کردن اوضاع خوب موجود دارند . بر خلاف دوستان صادقی که سعی در تحکیم روابط و بهبود شرایط دارند . ( مانند نقش دایی در این سریال )
4. بی انگیزگی
شکستی که در همکاری زوجین پدید آمد ، باعث بی انگیزگی هر دو و همچنین همه فرزندان و خانواده شد . این درد بی انگیزگی که با فرار به کوهستان و نوشتن خاطرات تلخ روزانه کمی به ظاهر و بطور موقت التیام می یابد ، نتیجه خوبی در دراز مدت نخواهد داشت و باعث فرسودگی مشهود همه افراد تیم می شود .
5. کش مکش های درون تیم 
بعد از از هم پاشیدگی تیم موفق اولیه ، وضعیت اعضای تیم خوشایند نیست . فرزندان خانواده بی سرپناه شدند و هر دو طرف دعوا آنها را جزء دارایی های خویش به حساب می آوردند . افراد و کارکنان توانا نیز به حمایت یکی از طرفین ، مسیر خود را جدا کرده و به پاشیدگی تیم کمک بیشتری کردند . 


6. آسیب به حرفه اصلی و به همه افراد تیم 
این دعوا و بحث که منشاء آن اختلافی جزئی و سوء تفاهمی کوچک در کار بود، فقط محدود به دو همکار و یک شغل نماند و باعث از هم پاشیدگی یک خانواده نیز شد . همانطور که سود با هم کار کردن زوجین ، زیاد و دوست داشتنی بود ، ضرر به هم خوردن روابط آنها نیز بزرگ و تلخ بود .
چاره کار چیست ؟ 
معمولاً مدیر رستوران ، شروع کننده بحث و جدل تلقی می شود ولی ادامه دهنده آن ، طرف دیگر دعوا می باشد و لازمه خاتمه بحث ، کوتاه آمدن طرفین و منطقی شدن آنها است .
بار ها پیش آمد که هر دو نفر بخواهند از غرورشان دست بردارند ، صلح کنند ، به جایگاه اصلی خودشان برگردند و داستان را به روال خوب قبلی ادامه دهند ؛ ولی هر بار رویدادی پیش آمد که مانع آن شد . دشمن ها بر غرور طرفین دامن زدند و نگذاشتند چشمشان را بر واقعیت باز کنند و بدانند که چه چیز گرانبهایی را دارند فدای چیز بی ارزشی می کنند. 
اگر مدیر و سرآشپز رستوران ، موفقیت مشترکشان را حاصل کار تیمی و نه کار شخصی قلمداد می کردند ، شاهد بروز این مسئله نبودیم . 
اگر از همان ابتدا ، هنگامی که آشپزباشی از سوءتفاهم پدید آمده ناراحت شده بود ، مدیر رستوران با بازکردن مسئله از او دلجویی می کرد ، شاید این داستان تلخ تکراری پیش نمی آمد . 
شاید اگر طرفین همانطور که بر قدرت و توانشان در کار حرفه ای خود ایمان دارند ، به توان دیگری در کار مربوطه نیز اعتقاد داشته باشند ، شاهد بروز همچین مسائلی نخواهیم بود .

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد