وبلاگ گروهی بازاریابی بین الملل

مطالب بازاریابی , استراتژی و فروش در مقیاس جهانی

وبلاگ گروهی بازاریابی بین الملل

مطالب بازاریابی , استراتژی و فروش در مقیاس جهانی

روایتی خواندنی از یک استاد روانشناسی:

شب بود، اما حسنک هنوز به خانه نیامده بود. حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت تنگ به تن می کند. او هر روز به جای غذا دادن به حیوانات، جلوی آینه به موهایش ژل می زند. موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست؛ چون او به موهای خود گلد می زند. دیروز که حسنک با کبری چت می کرد، کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.

کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند؛ چون او با پطروس چت می کرد. پطروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد. روزی پطروس دید که سد سوراخ شده است، اما انگشت او درد می کرد، چون زیاد چت کرده بود. او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند و ازاین رو در حال چت کردن غرق شد. برای مراسم ختم او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود؛ اما کوه روی ریل ریزش کرده بود. ریز علی دید کوه ریزش کرده است، اما حوصله نداشت.

ریز علی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد. او چراغ قوه داشت اما حوصله ی دردسر نداشت. قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد. تمام مسافران و کبری مردند؛ اما ریز علی بدون توجه به خانه بازگشت. خانه مثل همیشه سوت و کور بود. الان چند سالی است که کوکب خانم، همسر ریزعلی، مهمان ناخوانده ندارد. او حتی مهمان خوانده هم ندارد. او اصلاً حوصله ی مهمان ندارد. او پول ندارد تا شکم مهمانان را سیرکند. او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد.

آخرین باری که گوشت قرمز خرید، چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت. اما او از چوپان دروغگو هم گله ای ندارد؛ چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد و به این دلیل است که دیگر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد . . 


تجربه های روزگار

 

خارپشت ها :

 زمستان بسیار سختی بود. آن قدر سرد بود که برخی از حیوانات جنگل یخ زده بودند. برخی حیوانات که گروهی زندگی می کردند دور هم جمع شده بودند زیرا با این روش می توانستند بهتر خود را گرم کنند و خود را از مرگ حتمی نجات دهند. خارپشت ها هم خواستند از این روش استفاده کنند اما با خارهایشان یکدیگر را زخمی می کردند. باید تصمیم می گرفتند؛ یا خارهای دوستان را تحمل کنند یا از سرما یخ بزنند. خارپشت ها آموختند که زخم های کوچک ناشی از همزیستی را بپذیرند چون گرمای وجود دوستانشان مهمتر بود و این چنین بود که توانستند زنده بمانند. --------------------- 

 

 

 نتیجه:سازمانی موفق خواهد بود که بتواند از پتانسیل افراد دارای دیدگاه های متفاوت و متضاد و پذیرش و هضم آنها در جهت مقاصد سازمان به خوبی استفاده کند.

چالشهای تبلیغات بازرگانی در ایران

اشاره تبلیغات، یکی از ابزارهای اصلی بازاریابی است. در سالهای اخیر باتوجه به افزایش تنوع تولیدات و گسترش بازار مصرف داخلی، استفاده از این ابزار مهم بازاریابی نیز در حیطه اصلی خود؛ یعنی بازرگانی گسترش یافته است. تنوع موجود رسانه ها نیز بستر مناسبی برای پخش و انتشار پیامهای مختلف بازرگانی ایجاد کرده است.
امروز مصرف کنندگان در اثر افزایش سطح آگاهی و اطلاعات عمومی، برای تصمیم گیری در انتخاب کالا و خدمات، آزادی عمل بیشتری پیدا کرده اند و با تجزیه و تحلیل پیامهای بازرگانی قادرند کالای موردعلاقه خود را انتخاب کنند.
علاوه بر این مفهوم «رقابت» با استفاده ابزاری از تبلیغات، مفهوم واقعی‌تری به خود گرفته است. همان‌گونه که مصرف‌کننده با بهره گیری از تبلیغات، حق انتخاب خود را عملا اعمال می‌کند، تولیدکننده نیز شیوه تماس با مخاطب و مصرف کننده موردنظر خود را پیدا می کند.
در این میان تبلیغات، نزدیکترین شکل پیوند و همکاری میان تجارت و هنر را نشان می‌دهد؛ به طوری که خلاقیت هنری در هیچ عرصه دیگری، این چنین به سمت اقتصاد کشیده نمی‌شود. براین اساس پیام دهندگان، تبلیغات را نوعی سرمایه گذاری می دانند نه صرف هزینه و بنابراین اغلب سازمانها و بنگاههای اقتصادی و صنعتی به برگشت هزینه های پیامهای بازرگانی مطمئن و امیدوارند.
عوامل متعددی در تولید نهایی یک تبلیغ یا پیام بازرگانی دخالت دارند که کارفرما، شرکت تبلیغاتی، رسانه، مشاور بازاریابی، مصرف کننده و نهادهای قانونگذاری و سیاستگذاری از مهمترین این عوامل به شمار می روند.
بی تردید تعامل و همکاری نزدیک میان این عوامل در اثربخشی پیام بازرگانی نقشی عمده و موثر دارند و برعکس، ناهماهنگی میان این عناصر پیام یک اثر تبلیغی را خنثی و حتی منفی خواهدکرد

 پروردگارا: به داده و نداده و گرفته ات شکر که داد ه ات نعمت .نداده ات حکمت وگرفته ات امتحان است

آنچه باید درباره یک آگهی تبلیغاتی بدانیم؟

آنچه باید درباره یک آگهی تبلیغاتی بدانیم؟تبلیغات فن فروشندگی است؛ کلودهاپکینز در این خصوص مواردی که یک آگهی را موفق می کند، می نویسد:

«درک درست تبلیغات یا حتی آموزش اصول و مبانی آن، باید با دیدی صحیح آغاز شود، تبلیغات فن فروشندگی است. اصول آن اصول فن فروشندگی است. موفقیت ها و شکست ها، در این دو حیطه، بر اثر دلایلی مشابه پدید می آیند. پس هر پرسش تبلیغاتی باید طبق استانداردهای فروشندگی پاسخ داده شود. بر این نکته تاکید می کنم. تنها هدف تبلیغات، افزایش فروش است. سودآوری یا عدم سودآوری آن به میزان فروش بستگی دارد. تبلیغات برای ایجاد یک تاثیر کلی نیست؛ برای ثبت نام شما در اذهان مردم نیست. برای کمک به فروشندگان دیگر شما نیست. با آن مثل یک فروشنده رفتار کنید. آن را مجبور به توجیه خود کنید. آن را با دیگر فروشندگان مقایسه کنید. هزینه و نتیجه را حساب کنید. بهانه ای را از یک فروشنده خوب نمی پذیرید، از آن هم نپذیرید. آنگاه چندان به خطا نخواهید رفت.»

وظیفه مهم تهیه کننده آگهی انتقال نکات فروش به مزایایی است که برای خریدار دارد و آگهی دهنده همیشه باید در موقع تهیه آگهی، خودش را به جای خریدار بگذارد و متوجه باشد که آگهی را از درون چشم خریدار که جنس را می خرد تهیه نماید نه از نظر تولید کننده جنس که می خواهد جنس خود را به فروش برساند. پس اولین اصل در تهیه آگهی تبلیغاتی جلب اعتماد مشتری با آموزش صادقانه است.

مهمترین اصل در تبلیغات، تاکید بر منافع مصرف کننده است. وقتی یک آگهی یا نامه تبلیغاتی می نویسد، هشدار جی آبراهام را به یاد داشته باشید:

«این واقعیت را در نظر داشته باشید که مردم به بزرگی شما هیچ اهمیتی نمی دهند. تنها چیزی که برای آنها مهم است نوع سود، مزیت، خدمت، یا بهبود شخصی ویژه ای است که ارایه می دهید. شما چگونه زندگی آنها را بهبود خواهید بخشید؟ شما چگونه زندگی راحت تری برای آنان ارایه خواهید دید؟ آیا آنها را خوش قیافه تر خواهید ساخت؟ آیا آنها را ثروتمندتر خواهید کرد؟ آیا می خواهند بدانند شما از چه طریقی کیفیت، ارزش، لذت، سودآوری را در زندگی آنها بهبود خواهید بخشید. بازاریاب های معدودی واقعاَ به این نکته پی برده اند! مردم اهمیت نمی دهند شما چه می خواهید! تمام کارهایی که در تبلیغات، در بازاریابی، در فروش انجام می دهید باید تنها اطلاع رسانی این نکته باشد که شما به چه طریقی به مشتریان فعلی و آتی خود سود خواهید رساند.....

خوشبختی ما در سه جمله است

تجربه از دیروز، استفاده از امروز، امید به فردا

ولی ما با سه جمله دیگر، زندگی مان را تباه می کنیم

حسرت دیروز، اتلاف امروز، ترس از فردا

  دکترشریعتی

کاریکاتور و طنز های مدیریتی

کلیدواژه‌ها : سیستم های سازمانی ؛ فرایندهای سازمانی ؛ سیستم های مدیریتی ؛ هدایت منابع ؛ مدیریت منابع
خلاقیت در تبلیغ
خلاقیت در تبلیغ

شرح تصویر

یکی از مهمترین محدودیتهایی که بیلبوردهای تبلیغاتی با آن مواجه هستند، ایستا بودن و بی حرکت بودن آنها است. از آنجائیکه این نوع بیلبوردها نمی توانند بیش از یک تصویر را به نمایش بگذارند، تاثیرگذاری آنها تا حد قابل توجهی کاهش می یابد. با این وجود، چنانچه عنصر خلاقیت و نبوغ به درستی به کار گرفته شود می توان به این بیلبوردهای بی جان نیز تحرک و زندگی بخشید.

در کمپین فوق که توسط شرکت معتبر تبلیغاتی Saatchi & Saatchi برای تبلیغ یکی از برندهای شرکت Procter & Gamble طراحی و اجرا شده است عنصر خلاقیت به طرزی هنرمندانه به خدمت گرفته شده است. در این کمپین یک تابلوی کوچکتر در شمایل لکه ای سیاه رنگ و در فاصله ای جلوتر از بیلبورد اصلی قرار داده شده است. زمانی که اتوموبیلها از دور به طرف بیلبورد در حرکتند لکه سیاه روی بیلبورد اصلی دیده می شود. در این لحظه مخاطب لباسی سفید را می بیند که لکه سیاه رنگی روی آن قرار دارد. اما به محض اینکه اتومبیل به بیلبورد نزدیک می شود تابلوی لکه سیاه (به دلیل فاصله ای که با بیلبورد اصلی دارد) از روی بیلبورد خارج می شود. نتیجه اینکه همزمان با نزدیک شدن اتوموبیلها به بیلبورد، لکه سیاه نیز از روی پیراهن سفید خارج می شود. این اتفاق با جمله ای که به زبان اسپانیایی روی بیلبورد نوشته شده است کاملاً مصداق پیدا می کند. ترجمه فارسی جمله این است: «به همین سرعت پاک می شود.»

یعنی Ariel قادر است لکه های روی لباسهای شما را با سرعت پاک و تمیز کند.

همانطور که اشاره شد بیلبورد ها فاقد عنصر تحرک هستند اما در این کمپین خلاقانه از حرکت اتوموبیلها برای جان دادن به بیلبورد به شکلی هنرمندانه استفاده شده است.

لازم به توضیح است کمپین فوق که در شهر بوئنس آیرس کشور آرژانتین اجرا شده است موفق شد در سال 2007 در جشنواره تبلیغاتی Montreux مدال طلای بخش تبلیغات محیطی را تصاحب کند.

کلیدواژه‌ها : مشتری مداری ؛ چرخه عمر مشتری ؛ Customer Orientation ؛ Customer life cycle ؛ نیازمندی های مشتری

 

کلیدواژه‌ها : تبلیغ چاقو

کلیدواژه‌ها : انگیزش ؛ انگیزه کارکنان ؛ علاقه به کار ؛ عشق به کار ؛ شادابی محیط کار ؛ محیط کار دوست داشتنی ؛ کار مورد علاقه ؛ نشاط محل کار ؛ محیط کار دلپذیر

 

شرح تصویر

تفاوت انسانهای موفق، خلاق و کار آفرین با مابقی افراد تنها در آن است که این افراد با پشتکار فراوان و با طی کردن گام به گام سختی ها به افکار خود جامه عمل می پوشانند تا لذت بر اوج رسیدن را تجربه کنند اما سایر افراد که از تلاش بی بهره اند در طول زندگی در همان گام اول می مانند. به همین خاطر است که تنها 10% از مردم، مالک 90% ثروت و دارایی ها کل دنیا می باشند. افراد بالای نردبان بیل گیتس ها و هنری فورد ها هستند و افراد پایین نردبان، شاید من باشم و ...

شما در هیچ کسب و کاری موفق نمی شوید مگر اینکه اعتقاد داشته باشید آن کسب و کار، بهترین کسب و کار دنیاست.

شما باید قلبتان را در کسب و کار خود بگذارید و کسب و کار را در قلبتان.

 

شکست وجود ندارد

روزی شاگرد یه راهب پیر هندو از او خواست که بهش  یه درس به یاد موندنی بده

راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه .

شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره ، اونم بزحمت .
استاد پرسید : " مزه اش چطور بود ؟ "
شاگرد پاسخ داد : " بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش "
پیر هندو از شاگردش خواست یه مشت نمک برداره و اونو همراهی کنه . رفتند تا رسیدن کنار دریاچه . استاد از او خواست تا نمکها رو داخل دریاچه بریزه ، بعد یه لیوان آب از دریاچه برداشت و داد دست شاگرد و ازش خواست اونو بنوشه . شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید .
استاد اینبارهم از او مزه آب داخل لیوان رو پرسید. شاگرد پاسخ داد : " کاملا معمولی بود . "


پیر هندو گفت : " رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشه همچون یه مشت نمکه و اما این روح و قدرت پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتر بشه ، میتونه بار اون همه رنج و اندوه رو براحتی تحمل کنه ، بنابراین سعی کن یه دریا باشی تا یه لیوان آب" 

کامیون حمل زباله

روزی من با یک تاکسی به فرودگاه می رفتم. ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می کردیم که ناگهان یک ماشین درست در جلوی ما از جای پارک بیرون پرید. راننده تاکسی ام محکم ترمز گرفت. ماشین سر خورد، و دقیقاً به فاصله چند سانتیمتر از ماشین دیگر متوقف شد!

راننده ماشین دیگر سرش را ناگهان برگرداند و شروع کرد به ما فریاد زدن. راننده تاکسی ام فقط لبخند زد و برای آن شخص دست تکان داد. و منظورم این است که او واقعاً دوستانه برخورد کرد.

بنابراین پرسیدم: ((چرا شما تنها آن رفتار را کردید؟ آن شخص نزدیک بود ماشین تان را از بین ببرد و ما رابه بیمارستان بفرستد!)) در آن هنگام بود که راننده تاکسی ام درسی را به من داد که اینک به آن می گویم:

((قانون کامیون حمل زباله.)) او توضیح داد که بسیاری از افراد مانند کامیون های حمل زباله هستند. آنها سرشار از آشغال،  ناکامی،  خشم، و ناامیدی در اطراف می گردند. وقتی آشغال در اعماق وجودشان  تلنبار می شود، آنها به جایی احتیاج دارند تا آن را تخلیه کنند و گاهی اوقات روی شما خالی می کنند.

به خودتان نگیرید. فقط لبخند بزنید، دست تکان بدهید، برایشان آرزوی خیر بکنید، و بروی

آشغال های آنها را نگیرید و پخش کنید به افراد دیگر ی در سرکار، در منزل، یا توی خیابان ها.

حرف آخر این است که افراد موفق اجازه نمی دهند که کامیون های آشغال روزشان را بگیرند و خراب کنند.

زندگی خیلی کوتاه است که صبح با تأسف از خواب برخیزید، از این رو..... ((افرادی را که با شما خوب رفتار می کنند دوست داشته باشید. برای آنهایی که رفتار مناسبی ندارند دعا کنید.))

زندگی ده درصد چیزی است که شما می سازید و نود درصد نحوه برداشت شماست

آیا میدانید که


:

1 ــ کوکا کولا در اصل سبز رنگ است!!

2 ــ اسم قاره ها با همان حرفی که آغاز میشود ، پایان میابد!!

3 ــ شما نمی توانید با حبس نفستان ، خود کشی کنید!!

4 ــ محال است آرنج دستتان را بلیسید!!

5 ــ وقتی عطسه میکنید ، مردم به شما عافیت باش میگویند ، چون قلب شما به مدت یک ملینلیونیم ثانیه می ایستد!!

6 ــ خوکها به دلیل فیزیک بدنی ، قادر به دیدن آسمان نیستند!!

7 ــ قد شما ، برابر با فاصلۀ دو انگشت وسطی درحالیست که دو دستان کاملاً باز می باشد!!

8 ــ طول کف پای شما ، برابر با طول مچ تا آرنج شماست!!

راهکارهای مدیریتی / کاریکاتور و طنز

 

کلیدواژه‌ها : خلاقیت ؛ نوآوری ؛ نردبان ؛ ladder ؛ تولید کم هزینه ؛ طراحی محصول با کمترین هزینه تولید

شرح تصویر

تولید آسان (بدون فرایند مونتاژ، بدون نیاز به قطعات جانبی)، حمل راحت، نیاز به جای کم برای نگهداری

 

کلیدواژه‌ها : خلاقیت ؛ نوآوری ؛ بشقاب ؛ لیوان ؛ حمل آسان ؛ استفاده چندمنظوره

 

کلیدواژه‌ها : عدم تحمل دیدگاه مخالف ؛ کنترل نیروی انسانی ؛ نظارت ؛ حذف ایده های جدید ؛ عدم توجه به محیط ؛ احترام به نظر و سلیقه دیگران ؛ شناخت محصولات رقیب

 

کلیدواژه‌ها : قهوه ؛ چای ؛ استراحت در محل کار ؛ اعتیاد به قهوه و چای ؛ وقت گذرانی در محل کار ؛ بهره وری

 

کلیدواژه‌ها : تبلیغ باتری دوراسل ؛ Duracell Batteries advertisement

 

 - تبلیغ پست استرالیا

کلیدواژه‌ها : نامه ؛ شرکت پست ؛تبلیغ خدمات پستی
 
 
 
کلیدواژه‌ها : خلاقیت ؛ نوآوری ؛ کمر ؛ کمربند ؛ متر ؛ اندازه دور کمر ؛ چاقی ؛ لاغری ؛ خودارزیابی ؛ خودکنترلی ؛ کنترل پیوسته ؛ بازخورد ؛ feedback

کلیدواژه‌ها : مدیران ؛ هرم مدیریت ؛ هرم سازمان ؛ پست های مدیریتی ؛ مدیران اضافی ؛ مدیران مصنوعی ؛ القاب مدیریتی ؛ عناوین مدیریتی

 

کلیدواژه‌ها : اراده ؛ تلاش ؛ پشتکار ؛ ناامیدی ؛ یأس ؛ امیدواری ؛ مقاومت ؛ تسلیم نشدن

شرح تصویر

"You have enemies? Good. That means you've stood up for something, sometime in your life."

Never consider the possibility of failure; as long as you persist, you will be successful

 

 

کلیدواژه‌ها : بازاریابی ؛ تبلیغ

شرح تصویر

در نظر گرفتن و استفاده از اعتقادات، ارزشها، باورها، تعصب ها و ملاحظات اجتماعی جوامع مختلف در انجام بازاریابی و تبلیغ.

 

هفت باورکه باعث موفقیت میشود

بــاور اول: هــر حـادثـه دارای دلیل و مقصودی است که به مصلحت ماست.

تمام افراد موفق توانایی عجیبی دارند و درهر موقعیت به امکانات موجود و نتایجی که ممکن است از آن حاصل شود توجه می کنند و سریع آن وضعیت را در جهت مثبت و به نفع خود به کار می گیرند.از طرفی اعتقاد دارند اگر به دنبال نتیجه مثبت هستند باید آنرا عملا انجام دهند.

باور دوم: چیزی به نام شکست وجود ندارد

 شکسپیر معتقد بود : تردیدها به ما خیانت می کنند و ما را از کوشش برحذر می دارندو از پیروزیهایی که به احتمال زیاد نصیب ما خواهند شد محروم می سازد.هرآنچه بشرآموخته از طریق آزمایش و خطا بوده است.بزرگترین عامل بازدارنده مردم ترس از شکست است.انسانها از طریق اشتباه به موفقیت می رسند.هرگاه در زندگی کاری را انجام داده ایم اگر فکر کنیم که تجربه ای بدست آورده ایم بهتر از آن است که فکر کنیم شکست خورده ایم . باید به پدیده های زندگی با دید تجربه نگاه کنیم .

باور سوم: مسئولیت هر اتفاقی را به گردن بگیرید.

 یکی از صفات مشترک میان رهبران بزرگ و افـــراد مـــوفـــق ایــن اسـت که فکر می کنند دنیای خودشان را خودشان می سازند.آنها همیشه می گویند : مسئولیت کاری را که انجام می دهم می پذیرم.

باور چهارم: برای بهره بردن از چیزی شناخت کامل آن لازم نیست.

 افراد موفق معتقدند برای اینکه چیزی را مورد استفاده قرار دهند همه چیز را درباره آن بدانند.همیشه توجه دارند که چه اندازه اطلاعات مورد نیاز آنهاست و همیشه می دانند که به چیزهایی احتیاج دارند و باید در وقت خست نشان بدهند و بدانند که بدست آوردن اطلاعات کامل هیچ گاه امکان پذیر نخواهد بود.

باور پنجم: بزرگ ترین سرمایه شما دیگرانند.

 افرادی که به بهره وری رسیده اند تقریباً بدون استثنا دارای حس قوی احترام و تحسین نسبت به دیگران هستند.هیچ موفقیت پایداری بدون احساس صمیمیت و یگانگی با مردم بوجود نمی آید.راه رسیدن به موفقیت تشکیل گروه موفق و همکاری با یکدیگر است.

باور ششم: کار، نوعی تفریح است.

مارک تواین - نویسنده آمریکایی‌- می گوید: "راه رسیدن به موفقیت آن است که شغل را جزء تفریحات خود قرار دهید ." افراد موفق همین کار را می کنند . آنها دیوانه وار کار می کنند . زیرا کار آنها را به شوق می آورد . در زندگی کار را به بازی تبدیل کنید . تا بحال بررسی کرده اید که چرا یک کودک از صبح تا شب بازی می کند ولی خسته نمی شود.

باور هفتم: هیچ توفیق پایداری، بدون پشتکار به دست نمی آید.

 افراد موفق ، به نیروی پشتکار ایمان دارند.‌‌ اگر به افراد موفق بنگرید، می بینید که آنها لزوما بهتر باهوشتر سریعتر و قوی تر از دیگران نبوده اند.بلکه پشتکار بیشتری داشته اند.افراد موفق می خواهند به هر قیمتی که شده موفق شوند.البته این را باید مدنظر داشت که موفقیت به بهای لطمه زدن به دیگران نیست.

50 نکته خواندنی از زبان مدیران موفق

 

- بجوئید تا بیابید و بدانید با زحمت و تلاش چیزی را از دست نمی‌دهید (اسوپ، افسانه‌نویس یونانی)

2- برنامه‌های توسعه مدیریتی ما در محل کار صورت می‌گیرد نه در کلاس‌های مختلف آموزشی. (ژوزف شرسن)

3- ترجیح می‌دهم که ملتم به سیاست‌های اقتصادی من بخندند تا اینکه از ولخرجیهایم گریان شوند. (پادشاه سوئد)

4- برای آنکه مدیر شوید باید از پایین شروع کنید استثناء هم وجود ندارد. (هنری بلاک)

4- برای آنکه مدیر شوید باید از پایین شروع کنید استثناء هم وجود ندارد. (هنری بلاک)

5- با هشت ساعت کار صادقانه در روز می‌توانید به ریاست برسید و روزی 12 ساعت کار کنید. (رابرت فراست)

6- برای بهبود ارتباطات کامپیوتری باید کمر بوروکراسی ایجاد شده را شکست. (مایکل آلبرشت)

7- مدیران نالایق اغلب به نصیحت و مشاوره آخرین کسی که با او صحبت می‌نماید گوش می‌کند. (وارن بنیس)

8- مدیر باید جرأت آن را داشته باشد که گاهی برخلاف رأی متخصصان عمل کند. (جیمز کالاگان)

9- هیچ چیز برای کارمندان ارزشمندتر از سهیم کردن آنها در چرخه تصمیم‌گیری نیست. (جودیت باردویک)

10-  مدیریت مشارکتی این است که افراد مناسب را در زمان مناسب در چرخه تصمیم‌گیری وارد کنیم. (واین بارلو)

11-          با احتیاط بیندیشید اما با قاطعیت عمل کنید. (چارلز کالب کلتن)

12-          دیگران را عفو کنید ولی خود را هرگز. (بابیلیوس سایروس)

13-  سرپرست باید قبل از هرگونه اقدام انضباطی، تذکرات و اخطارهای لازم را بدهد. (موریس تراتر)

14-          تجربه را نمی‌توان خلق کرد باید آن را تجربه کرد (آلبرت کامو)

15-          تجربه فرزند اندیشه است و اندیشه فرزند عمل. (بنجامین دیزرائیلی)

16-          رمز موفقیت، ثبات در پیگیری هدف است. (بنجامین دیرائیلی)

17-          اهداف بایستی مشخص، و اقعگرایانه و قابل سنجش باشند. (ویلیام دایر)

18-          هدف بزرگ زندگی، دانش نیست، عمل است. (توماس هنری هاکسلی)

19-  تجربه خوب است اما به شرطی که برای آن بهای گزاف نپردازیم. (باربر، کتاب هزار ضرب‌المثل)

20-          از خشم انسان‌های صبور برحذر باشید. (جان درایدن)

21-          کلمات و جملات خوب، پرارزش و کم‌ هزینه‌‌اند. (جورج هربرت)

22-          خطا را محکوم کن نه خطاکار را. (ویلیام شکسپیر)

23-  جمع‌آوری اطلاعات به عنوان اساس کار مدیریت است برای همین است که اکثر وقت روزانه‌ام را صرف آن می‌کنم. (اندرو گراو)

24-          تجربه نامی است که شخص برای اشتباهاتش انتخاب می‌کند. (اسکاروایلد)

25-  یک راه کاملاً مؤثر برای کسب اطلاعات که توسط اکثر مدیران نادیده گرفته می‌شود بازدید از قسمت‌ها و مشاهده مستقیم وقایع است. (اندرو گراو)

26-  بوروکراسی نه تنها مانعی بر سر راه دموکراسی نیست بلکه مکمل اجتناب‌ناپذیر آن نیز هست. (ژوزف شومپیتر)

27-  اگر شرایط افراد ساعی و سختکوش بهتر از شرایط افراد کامل و تنبل نباشد، بنابراین دلیلی برای سختکوشی وجود نخواهد داشت. (جرمی بنتام 1838)

28-  به عنوان یک نظریه کلی، جبران خدمت براساس حقوق ثابت و بدون تغییر در هیچ گروه و طبقه‌ای باعث ایجاد حداکثر علاقه نمی‌شود. (جان استوارت میل 1848)

29-  شخصی مدیر را اینگونه توصیف می‌کند: مدیر کسی است که با مراجعان ملاقات می‌کند تا بقیه کارکنان به کارشان برسند (هنری مینتزبرگ)

30-          مشکلات مدیریت همیشه به مشکلات مردم تبدیل می‌شود (سرپیتر دراکر)

31-  بسیاری از بهترین مشاغل در حقیقت وجود ندارند مگر اینکه فرد مناسبی را برای آنها استخدام کنیم. (جیمز چالنجر)

32-  مادامی که انسان در سر راه خود بایستد به نظر می‌رسد همه چیز سد راه اوست (رالف والدو امرسون)

33-  اگر فکر می‌کنید که رئیستان ابله است به خاطر داشته باشید که اگر باهوش‌تر بود، بیکار می‌شدید، (آلبرت گرانت)

34-  اگر انتظار پیشرفت و بهسازی کارکنان را دارید بایستی به آنها مسئولیت بدهید، باید به آنها بگوئید که اهدافشان چیست و باید به آنها اجازه دهید که کارشان را بکنند. (دیوید رادمن 1284)

35-  شما مجبور نیستید که رئیستان را دوست داشته باشید و او را تحسین کنید. همچنین نباید از وی متنفر باشید در هر حال باید او را به گونه‌ای اداره کنید که بتواند منبعی برای موفقیت شخصی شما و موفقیت سازمان باشد. (پیتر دراکر)

36-  هیچ چیز محال نیست و هر کاری راهی دارد، اگر به اندازه شایسته، اراده داشته باشیم، به قدر کافی وسایل پیدا می‌کنیم. (لاروشفو کولد)

37-  از مخالفت نهراسید، فقط وقتی بادبادک می‌تواند بالا رود که با باد مخالف مواجه شود. (چرچیل)

38-  موفقیت از آن کسانی نیست که هر گز دچار ناکامی نمی‌شوند بلکه متعلق به آنهایی است که هرگز از تجدید مبارزه، بیم و هراس ندارند. (هانری کپ)

39-  رهبری یکی از چیزهایی است که نمی‌توان آن را به کسی محول کرد یا باید آن را اجرا کنید و یا از آن کناره‌گیری کنید. (رابرت گوی زویتا)

40-  انسان آنقدر ترقی می‌کند تا به جایی می‌رسد که دیگر کارآیی خود را از دست می‌دهد (پیتر دراکر)

41-  هنر پیشرفت آن است که نظم را در میان تغییر و تغییر را در میان نظم حفظ کنید. (وایتهد)

42-          هیچ چیز غیر از تغییر پایدار نیست. (هراکلیتوس)

43-          استعداد بزرگ بدون وجود اراده بزرگ وجود ندارد. (بالزاک)

44-  این مقام نیست که رهبر را می‌سازد، رهبر است که مقام را می‌سازد. (استانلی هافی)

45-  تنها عامل مؤثر برای نفوذ در دیگران آن است که نظر آنان را به مشارکت و همکاری جلب کنید. (هری اوراستریت)

46-  رمز موفقیت فرد در زندگی این است که برای لحظاتی که قرار است عهده‌دار مسئولیت رهبری شود آماده باشد. (بنجامین دیزرائیلی)

47-  رهبر کسی است که بیش از دیگران می‌بیند، فراتر از آنچه که دیگران می‌بینند، می‌بیند و قبل از دیگران می‌بیند. (لروی ایمز)

48-  بهترین مدیر کسی است که قادر است افرادی خوب را برای کارهایی که می‌خواهد انجام شود انتخاب کند و آن قدر خوددار باشد تا از مداخله در کارهایی که آنها انجام می‌دهند پرهیز کند. (تئودور روزولت)

49-  یک رهبر کسی است که از بلندترین درختان بالا می‌رود، تمام موقعیت را در نظر می‌گیرد و فریاد می‌زند: «جنگل را اشتباه آمده‌ام» (استفان کاوی)

50-  زمانی که شما رهبر می‌شوید، حق فکر کردن را از دست می‌دهید (جرالد بروکس)


مطالب جالب مدیریتی

سرمایه گذاری روی دانایی

سازمانی که برای دانایی افراد سرمایه گذاری می کند ، میوه کار آیی را می چیند ، وسازمانی که برای دانایی افراد سرمایه گذاری نکند چندین برابر بیشتر ، هزینه خطا و اشتباه افراد خودرا پرداخت خواهد کرد .

به جای مشتری

روزی مدیر سازمانی از کارکنان خود خواست که یک دقیقه خودرا به جای ارباب رجوع تصورکنند ، قدری سکوت حاکم شد و بعد از یک دقیقه اتفاق جالبی افتاد ، کارکنان  دقیقا احساس یک ارباب رجوع را پیداکرده بودند ، بعد از چند روزی ، چید مان میز ها ، طرز برخورد با مشتریان و در نهایت شیوه ی عملکرد کارکنان عوض شد .

ارزش کارمند

ارزش یک کارمند را موقعیت و پست سازمانی او مشخص نمی کند ، بلکه ارزش هرکارمندی وابسته به میزان رضایتی است که درمشتری ایجاد می کند چون رضایت خالق نیز با رضایت مخلوق به دست می آید .

دوساعت

فرق است بین کارمندی که ارباب رجوع را دوساعت در سازمان سرگردان می کند ، با کارمندی که با یک راهنمایی کوچک کار دوساعت ارباب رجوع را به ده دقیقه تقلیل می دهد.

راز نشاط

پرسیدم : چگونه است که با وجود بیست سال سابقه کار هنوز نشاط اولیه ی کاررا در خودت حفظ کرده ای ؟ لبخندی زد و گفت : هر روز چیز تازه ای را یاد گرفتم ، در محیط کاراجازه  گلایه و ناله از زندگی را به خود ندادم ، خنده را روی لبانم نگه داشتم و ارباب رجوع را مهمانی دانستم که حبیب خداست و در حل مشکلات او کوشا بودم .

سه چراغ

وارد اداره ای  شدم و چیز جالبی دیدم که تاکنون برای من سابقه نداشت و آن کارتهای رنگی بود که روی سینه کارکنان چسبیده شده بود ، کارت ها به رنگهای سبز ، زرد و قرمز بودند . از کارمندی پرسیدم : منظور شما از نصب این کارت های رنگی برروی سینه چیست ؟ گفت : هرکارتی نشانه ی وضعیت روحی طرف مقابل است ، اگر از کارت سبز استفاده کرد یعنی وضعیت روحی من خوب است و می توانی با من شوخی بکنی ، اگر کارت زرد بر روی سینه داشت یعنی مواظب باش ! و کارت قرمز روی سینه یعنی شوخی ممنوع ، امروز حوصله ندارم .

یادداشت

از کارمندی پرسیدم : بهترین روش برای مدیریت زمان چیست ؟

گفت : یادداشت برداری و نوشتن اولویت های کاری بطور روزانه ، من هرروز صبح شش کار اولویت دارخودم را یادداشت می کنم و هرشب آنها را کنترل می کنم تا ببینم چه تعدا د از کارهایم انجام گرفته است .

نقش های متفاوت

هرکارمندی نقش های زیادی درجامعه ایفا می کند . نقش یک پدر درخانه ، نقش یک شوهر در خانواده ، نقش یک کارمند درسازمان ، نقش یک شهروند در شهر ، نقش یک فرزند برای پدر و مادر ، نقش یک مخلوق برای خالق ، وقتی انسان رمز بندگی را پیدا کرد او پدر ، شوهر ، کارمند ، شهروند ، فرزند و درنهایت بنده ی خوبی برای خالق خواهد بود .

ارتقای شغلی

قانون ارتقای شغلی این است ، ابتدا توانمندی و شایستگی داشت پست و سمت بالارا بدست آوری و سپس از پله های ترقی نردبان بالاروی ، و فقط به خاطر بسپار که در آخر ، نردبان را نیز نینداز ی تا شاید کسی هم مثل تو خواست خودش را بالابکشد .

فکر

درسازمانی که همه افراد آن سازمان یک جور فکر می کنند ، درحقیقت هیچ کس فکر نمی کند ، سازمانهایی که به اندازه ی افراد خود فکر دارند بیشتر از مسائل خود نیز راه حل دارند .

عشق به کار

سازمانی که افراد در آن بخاطر ترس از تنبیه کارمی کنند، شبیه اردوگاه است .

سازمانی که افراد به خاطر پول کار می کنند، شبیه میدان دادو ستد است .

سازمانی که افراد بخاطر عشق کارمی کنند، شبیه یک باغ بهشتی است .

پرسش های خوب

بهترین سازمانها ، آن هایی هستند که افراد را تشویق به پرسیدن سوالات جدید می کنند ، بدترین سازمانها آنهایی هستند که جواب های پنجاه سال پیش را درحل مسائل جدید امتحان می کنند .

تیم فوتبال

هرسازمانی بی شباهت به تیم فوتبال نیست ، همه افراد می دوند تاسازمان گل بزند ، مهم نیست این گل را چه کسی زده است ، مهم این است که افراد خودشان باشند ، ولی از استراتژی تیمی تبعیت کنند ، مدیر همان مربی خارج از میدان است که فقط تیم را هدایت و رهبری می کند نه اینکه خودش در میدان بازی کند.

سازمان ثروتمند

تنها دارایی یک سازمان ، کارمندان با روحیه ، شجاع ، منظم ، مبتکر ، ریسک پذیر و عاشق کاراست ، سازمانی که کارمندانی با مشخصات بالارا داراست (( سازمان ثروتمندی )) است ، اگر چه تشکیلات و تجهیزات چندانی هم نداشته باشد .

سازمان فقیر

سازمانی که افراد آن برای بهبود آن سازمان و بهتر شدن خدمات در آنجا تخیل و آرزویی ندارند جزو فقیرترین سازمانهاست .

تبسم

تبسم یک کارمند به روی ارباب رجوع خرجی ندارد ولی اثر دارد ، اگر باور ندارید ، وقتی به عنوان مشتری به جاهای مختلف مراجعه می کنید ببینید چقدر قیافه ی طرف مقابل دررفتار شما تاثیرخواهد داشت .

انواع سازمانها

پرسیدم : سازمان چندحالت دارد ؟

گفت : سه حالت : جامد ، مایع و گاز

گفتم : مشخصات هرحالت کدام است ؟ گفت :

سازمانهایی که به شکل جامد هستند تغییر نمی کنند ، همیشه ثابت هستند ، سریع می میرند

سازمانهایی که شبیه مایع هستند شکل ظرف مشتری را به خود می گیرند و مشتری مدارهستند .

سازمانهای گازی شکل ، در دنیای اینترنت به صورت مجازی تشکیل می شوند ، بدون اینکه به شکل خاصی و درمکان خاصی باشند.