وبلاگ گروهی بازاریابی بین الملل

مطالب بازاریابی , استراتژی و فروش در مقیاس جهانی

وبلاگ گروهی بازاریابی بین الملل

مطالب بازاریابی , استراتژی و فروش در مقیاس جهانی

ریسمان ذهنی

شیوانا به همراه تعداد زیادی از شاگردان خود صبح زود عازم معبدی در آنسوی کوهستان شدند. ساعتی که راه رفتند به تعدادی دختر و پسر جوان رسیدند که در کنار جاده مشغول استراحت بودند. دختران و پسران کنار جاده وقتی چشمشان به گروه شیوانا افتاد شروع کردند به مسخره کردن آنها و برای هر یک از اعضای گروه اسم حیوانی را درست کردند و با صدای بلند این اسامی ناشایست را تکرار کردند. شیوانا سکوت کرد و هیچ نگفت.

وقتی شبانگاه گروه به آنسوی کوهستان رسیدند و در معبد شروع به استراحت نمودند. شیوانا در جمع شاگردان سوالی مطرح کرد و از آنها خواست تا اثر گذار ترین خاطره این سفر یک روزه را برای جمع بازگو کنند. تقریبا تمام اعضای گروه مسخره کردن صبحگاهی جوانان کنار جاده را به شکل بازگو کردند و در پایان خاطره از این عده به صورت جوانان خام و ساده لوح یاد کردند. شیوانا تبسمی کرد و گفت:" شما همگی متفق القول خاطره این جوانان را از صبح با خود حمل کردید و در تمام مسیر با این اندیشه کلنجار رفتید که چرا در آن لحظه واکنش مناسبی را از خود ارائه ندادید!؟ شما همگی از این جوانان با صفت ساده لوح و خام یاد کردید اما از این نکته کلیدی غافل بودید که همین افراد ساده لوح و بی ارزش تمام روز شما را هدر دادند و حتی همین الآن هم بخش اعظم فکر و خیال شما را اشغال کردند. اگر حیوانی که وسایل ما را حمل می کرد توسط افساری که به گردنش انداخته شده بود طول مسیر را با ما همراهی کرد. آن جوانان با یک ریسمان نامریی که خود سازنده آن بودید در تمام طول مسیر بارها و بارها خاطره صبح و تک تک جملات را مرور کردیدو آن صحنه ها را برای خود بارها در ذهن خویش تکرار کردید. شما با ریسمان نامریی که دیده نمی شود ولی وجود داشت و دارد، از صبح با جملات و کلمات آن جوانان بازی خورده اید. و آنقدر اسیر این بازی بوده اید که هدف اصلی از این سفر معرفتی را از یاد برده اید.من به جرات می توانم بگویم که آن جوانان از شما قوی تر بوده اند چرا که با یک ادا و اطوارساده همه شما را تحت کنترل خود قرارداده اند و مادامی که شما خاطره صبح را در ذهن خود یدک بکشید هرگز نمی توانید ادعای آزادی و استقلال فکری داشته باشید و در نتیجه خود را شایسته نور معرفت بدانید. یادبگیرید که در زندگی همه اتفاقات چه خوب و چه بد را در زمان خود به حال خود رها کنید و در هر لحظه فقط به خاطرات همان لحظه بیاندیشید. اگر غیر از این  عمل کنید. به مرور زمان حجم خاطراتی که با خود یدک می کشید آنقدر زیاد می شود که دیگر حتی فرصت یک لحظه تماشای دنیا را نیز از دست خواهید داد

 

نظرات 1 + ارسال نظر
بهزادمنش یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:43 ب.ظ

سلام
واقعا من یکی رو به فکر فرو بردین
چقدر از این مسائل حاشیه ای در شبانه روز فکر مارو مشغول میکنه
ترجیح میدم کمی فکر کنم شاید راه حلی....
ببخشید انقدر مطلبتون برام جالب یادم رفت تشکر کنم
با کمال تشکر وقدر دانی سرکارخانم سالاری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد